ساعت2:30صبح؛9تیر97

ساخت وبلاگ
دیشب رفتیم شب 6بچه فامیلشون..

امروز ظهر رفتیم ناهار بیرون با خانواده ها...

امروز روز خوبی واسم نبود؛چهره ی تابلوئه من همه رو متوجه کرد بجز اونیکه باید بفهمه...

الان که دارم تایپ میکنم اشکام داره میاد.

دلم واس خودم میسوزه فقط..

چی میخواستمو چی توی واقعیت نصیبم شد...

حیف...

کاش میشد که رفتو خیلی از اشتباهارو دیگه انجام نداد شاید الان زندگیم یه جور دیگه بود.یه آدم دیگه بودم.چرا وقتی به یکی از ته قلبت ..از ته ته قلبت محبت میکنی ..بی منت بی ادعا...راحت میتونه قلبتو بشکنه...

گلوم درد گرفته از بغض..

اشتباه از خودمه.کسی که نمیخواد بفهمه.نمیفهمه..این وسط اونیکه داره عذاب میکشه منم..

کار امشبتو هیچوقت فراموش نمیکنم عزیزم

هیچوقت..

نوشتم که یادم باشه حال  الانمو

این دفعه دومی بود که از ته قلب شکستم.

دفعه اول که اینجوری شدم با خودم خیلی قولو قرارا گذاشتم ولی گفتم ولش کن رویا تو دوسش داری بازم تلاش کن.سریع جا نزن..

این سری وقتی که توی کوچه ...راحت بهم گفت تو برو من نمیام..یعنی خیلی راحت میشه یه روز کنار گذاشته بشم.

محبتو علاقه و دلتنگیو وابستگی کیلو چند؟

حیف قلبم..خدایا خودت فقط میدونی امشب داره بهم چی میگذره..

 

#نمیبخشم خودمو

جرقه امید در 30بهمن...
ما را در سایت جرقه امید در 30بهمن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rosa6872 بازدید : 105 تاريخ : پنجشنبه 27 دی 1397 ساعت: 15:16